زجهان گر بیابی نگرش در تاریخ
هر یکی زان پس تاریخ زتاریخ رازی
هر زدوران زتاریخ زحرفها دارد
خود تاریخ همی جغرافیایی دارد
بر تاریخ نشستن زحرفهای گذر
از گذر کردن تاریخ زتاریخ همی حرف زتجربه ها دارد
بعد تاریخ همی حرف بماند بر شعر
که همی شعر خودش بار زتاریخ دارد
چو غزل کهنه نگشته یا مثنوی نوتر زآن
فصل نو شعر نو مثنوی نو به نو
دو بیتی زکوتاه شدن گشتو زچند بیت گفتن
بیت به بیت غزل نو زبیتی گفتن
زتاریخ گذر کردمو تاریخ زمن در گذری
زیکی بودو یکی بودو یکی نیست زتاریخ گذری
زجهان بعد همی قبل همی بعدو زبعد قبل تری
هر کجا گر نگری تاریخ زآن در گذری
سر چهارراه رسالت یکی زد تبر
تبر از حرف تبر در بر قطع درخت
درخت اندیشه شدو گشت تبر خورد زتبر
تبر از شکستن شدو گفتمان جای تبر
فکر همی هست کلام هست تفکر جاری
این زقرن نو شدنها جاری
زقرنها گذشت انسان در پی روزی که تابوت رود در دل خاک بی انسان
بی انسان یعنی زتبر در خاک انسان
بلکه عمر انسان هر چقد شد همان پیمانه
اصل ماحصل یعنی قرن تفکر گفتمان جای تبر
این یعنی گذر از عصر مردن تفکر مردن
جای مردن گلفشانی جانفشانی جانو جانها فشانی در طلب دانش
جواب سوالات یافتن در پی فهوای کلام جستن
در پی یافتن حرف نویی از قدیم یافتن واژه شکافی یافتن
عصر شکستن سلاح جای آن گل دادن
عصر ارابه ها خفتن جای آن مهرو محبت شود اگر در پی حقیقت جستن
ارابه جنگ نبرده جز مرگ جای آن جان دادن شکوفه ها بهاری جستن
عصر یتیم نشدن کودکان عصر گرمای خانواده را جستن
عصر خنده ماهی ها عصر خنده آدمها
عصر رویایی نباشد شاید اگر از آن نهال خوب قلمه جستن
عصر خون دادن عصر نریختن خون جای ان هدیه شکوفایی جانها جستن
عصر فشنگ را خالی جای آن تفکر و قلم را جستن
حسام الدین شفیعیان