حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

فانوس-61

روح خسیس چه میکند روح خسیس زخم زننده هست روح خسیس آزار دهنده هست و بد خواه و از اینکه برتری جو هست بد خواه میشود برتری جویی آفت هست من برتر من برترین ما برترین اما روح سخاوتمند من و ما را جمع در قلب ها میکند و قلبها را جمع در حاصل کارهایی که انجام میشود. در زمین آسمان آن روح از شما لازم نیست تشکر کند بلکه لازمه آن اینست که آنجا خوشنودی او خوشنودی شما هست. و در زمین خشنودی دیگران. زنجیره خوبی یعنی حق و حقیقت اگر این حق حقیقت خوب باشد شما در دیگری جای خشم محبت را کاشتید اول خانواده آن شخص رفتار بیرونی جامعه و بعد همه آن محبت شود اول بذر خانواده روشن و بعد ماحصل بیرونی و بشریت. خشم آفت هست کنترل خشم هنر هست معنویت را جاری ساختن و حسد را دور ریختن آرامش روحی هست.در دور ریختن بدی ها.

فانوس-60

روح سخاوتمند.فکر سخاوتمند.دانایی  در تعلیمات دانایی در تعلیمات خوب. فکر بسیط فکر باز و درست.روح سخاوتمند+فکر سخاوتمند+تعلیمات خوب+

حسادت آفت هست آفت مزرعه را کخ زده میکند.دروی آفت ها. کاشت محصول خوب سخاوت لذت از خوبی دیگران+کاشت خوب این دیگر فرضیه نیست باز شدن آن اول در بدن شما ارامش میاورد خشم آفت هست خشم آفت زدن هست خشم حسادت میاورد خشم حسادت را قبل آن رویش میدهد.زور مغزی یعنی زورمند شدن مغز هست انسان زورمند مغزی جسمش هم توانمند کند از نظر فیزیکی هر چیزی در راه درستی منش پهلوانی خواهد بود منش پهلوانی را آموختن خود طریق های مختلف دارد.من بد جایش را به من در دیگری ما شدن میدهد من را رد و ما شدن را خواهانست زیرا جامعه جهانی را با وسعت فکر گسترده اش مینگرد که همه آن برای هم زنجیره هستند.و تمام آن رضایت خداوند هست.

فانوس-59

کسی که در مقابل خوبی آموزه خوب  رفتار خوب مفید بودن خوب زنجیره خوبی گارد بگیرد در تاریکی هست که فشار خوبی برای او سخت هست. روح خوب سخاوتمند هست روح خسیس زجر دادن به دیگران هست.روحی که گنجایش آن کوچک هست از هر خیریت خواستن دوری جسته و شر را تولید در رفتار خود میکند برای همینست کسی که روح سخاوتمند داشته باشد حیات بخش هست و حیات انسانها را حیات حق آنها میداند.نه بدی میکند نه از بدی خشنود میشود زیرا مزرعه زمین هم در کائنات در چرخش خوبی خواستن هست و کسانی که در گارد بدی هستند و شریت اگر در این امور گارد برای همدیگر گیرند یعنی برای انسانهایی که مفید هستند کائنات با آنها همراه نمیشود.و اگر شاخه های اصلی باشند یا شاخه اصل آن که دیگر تمام کائنات به سمت بر عکس آنها حرکت میکند.پس کائنات را با خود همراه کنید نه بر علیه خود.زیرا کائنات خدا برای خوبی خواستن هست نه شریت نه بدی.

عکاس-حسام الدین شفیعیان زندگینامه حضرت موسی (ع)-بخش دوم

فانوس-58

چند اصل بنیادین هست که اگر در انسانها ریشه گرفت و ریشه ای تازه داد میتوان گفت اصول بنیادین انسانیت در بشریت خواهد شد و همچنان که هست رشد و نمود آن برداشت در خیریت و برداشت خوب در خیرخواستن و برای هم خوبی خواستن برای هم دعای سلامتی کردن برای هم آرزوهای خوب داشتن هست شریت بدیست و شریت به نفع نه خود ادم هست نه آدمیان. بلکه خیریت برای خوبی خواستن کل بشریت هست. فکر وسیع کوچک بین نیست. قلب هایی که باز در پذیرش باشند در هر روز تا موت قلبی تازه خواهند شد.کاشت شما برداشت شما در ملکوت الهی میشود با هر اسمی که بنامند سرایی از برداشت محصول معنوی نه مادی.

این خیریت خوبی وسعت روحی و تفکری به نفع بشریت چه انسان چه حیوان چه گیاه و... همه زنجیره خوشنودی خواهد بود برای زمینی برای ملکوتیان و یا ملکوتیانی شدن.

فانوس-57

خواری در پیشگاه زمین خواری در ملکوت نیست و ملکوت خواری زمین نیست اگر سرافرازی آن مانند برگزیدن برترین اعتقاد باشد که اعتقاد قلب را مستحکم و دژی محکم بر مغزست زیرا آنچه از مغز درست رد شود هفت عیار پاک شده از صافی قلب بر مصفا شدن از دیده خیریت هست در دهان مرد نیکوکار خیریت هست اما در دهان شرور لعنت کامل آنیکه لعنت کند زنجیره تاریکی را گردن خود افکنده زیرا رحمت بر لعنت چیره میشود.زیرا کیست که رحمت خواهد و آمرزیده نشود و کیست که لعنت خواهد و به گور تاریکی درون نگردد.آنیکه بر کلام و راه خیریت هست از هر رنجی خلاص و زنجیره پیوسته به حق و حقیقت هست.اگر خداوند مد نظر کسی نباشد شرارت بر او چیره میشود و اگر شرارت چیره شد درون تابوت زده درون نفرت از خاکدان درون قبر لعنت میشود.زیرا خداوند شنونده کلام ها و  رحمت خوانی بر گستره فهم انسانهای فهیم هست. آنیکه در شرارت محض خوابیده در شرارت تفکرش به مرگ خواهد رفت اما آنیکه در رحمت خوابیده در رحمت برخاسته خواهد شد اسرار هستی بسیار زیاد هست.و هیچ ماهی پشت ابری نمانده جز ماه روشنی که بیداری ابرهای تیره را میزداید.اگر  پریت بر مسائل سخت بر جان فکر ادمی آید پریت درون کلام گشاینده درهای سخت اما وارد شونده هست. اگر خواریت زمین خواری ملکوت باشد ملکوت سروری هست بر سروران راستین حقیقت.سروران سروری میکنند اما شروران پای انداخته در شرارت هایشان خواهند شد.اگر مقام معنوی بر مقام زمینی افضل هست بر مقام معنوی ارج نهادن ریاکاری نیست اما بر مقام زمینی ریاکاری مانند ارج نهادن بر سیم زر خواهد بود سیم و زری که حاصلی از آن بی فایده اما بد فایده هم هست. زیرا آنهایی که افضل بر مقام معنوی بر مقام دنیوی هستند در پریت بر افضلان راستین خواهند نظاره کرد. زیرا مقام معنوی برای آنهایی که در آن وارد شدند درهای آن برای آنها باز شده به این امر در آن حاصل کردند فهیم و دانا در امورات میشوند.هر کسی مرتبه بالاتر رود به ملکوت نزدیکتر میشود. گویی پای در زمین اما سر در اسمانست.گور برای آنهایی که باور به در گور نماندن هست تنها خاکدان جسم هست زیرا خاکدان جسم را متلاشی میکند اما روح در گور تلف نمیشود مگر روحی در خاکدان جسم مانده از خود درون خود منتهی به موت از موت خواهی بر دیگری در حلقه مرگ انداختن دیگران و دیگری اما رحمت خواهان خیرخواهانو عرش نوازان در بسترهای خود به مانند منتظرین درون حلقه های پراکنده در  ستارگان آسمانی مثال بیداران اما هوشیارانند. هیچ کسی نمیتواند بر قایقی  شکسته سوار شود زیرا قایق شکسته متلاشی از حتی  درون خود بر آب رفتگی و ماندن در شنزار هست اما قایقی که نقاط آن اتصالست مثال قایقی هست که هر چه هم طوفان آید اما غرق نمیشود زیرا به نجات دریا ایدوار نیست بلکه دستی که او را در بر خود زنجیره وار میگیرد. اگر درون آدمی قایقی شکسته شد غرق میشود اما درون آدمی که بادبانش را برافراشته بر پرچمی از مهربانی کرده در خیریت استوار میشود زیرا خدا یاور ستمدیدگان هست.

شخصی خواهان کمک خداست اما دلش خواهان کمک از مردم مردمی که خواهان کمک خدا باشند خواهان کمک فرد نمیشوند.مگر فردی که خدا با او باشد . چون اگر مردمی خواهان کمک غیر خدایی باشند کمک فرد گرایی مادی تسلط میشود.کسانیکه ورای زمین و کهکشانها و سیارات را فقط مینگرند از راز علوم هستی جهان بر پایه دید علوم بشری بهره میبرند اما به ذات آنچه در دید آنها بستر نیست نمینگرند صرف علوم پیشرفته بشری در کشف سیاره و این مجموعه اسرار علوم کشفی هستند و کشف و شهود عالم غیر عالم علمی کشف و شهود معنوی هست. معنویت کشف شهود معنوی دارد نه  صرف علمی . علم و معنویت درون هم آمیخته از کشف بر چه چیزی میشود کشف و شهود معنوی.علم جهان هستی و سیارات را بر انسانی  مکشوف میکند عالم و دانشمند در علوم  کشف در سیارات جدید میکوشند و نقاط اشتراکی بین زیست در آنها را میابند مثال شبیه زمین بیشتر هست امکان زیست آن مشابهاتی دارد قابل زیست هست.خب اگر همچنین شباهت هایی در این حد باشد که باید در آن زیست هم پیدا شود اگر نشد فقط زمین در آن موجودات زنده مثال  آدم و... باشند این امر دلالت بر آن نیست که آنها بیهوده خلق شدند.هیچ چیزی در آفرینش خلقت و نظم هستی در تمامی گستره آن بیهوده نیست. این علم دانشمندان تا جایی که امکانات آنها به آنها اجازه میدهد و کشف میکنند پیش میرود.حال اگر زیست را در آن نیابند یا زیستی بوده در آن بیابند.یا اصلان دریافت آن زیست بوده را نتوانند بیابند پس آن زیست الان مثال هست کجایند.چه نوع زیستی بوده زیستی مثال شکل انسان.زیستی مثال زیست دیگر. حال جهان معنوی را مد نظر بگیرید.جهان معنوی پر اسرارتر از جهان کشف و شهودی علم بشریت هست زیرا در این مرحله هر چه جلوتر روید قطره و دریا هست در علم هم همینگونه هست منتها جواب سوالات را پیدا کردن هست که به آن لذت کشف واقعی آن را تحقق میدهد.امکان زیستن بر موجودات مثل انسان را انسانها مد نظر میگیریند فرضیه هم که پنداشته شود فرضیه انسان در زمین دنبال زیست بدن انسانی خود را تحقیق میکند که با  آن بتواند قیاس کند و با چشم زمینی خود بتواند آن را ببیند.در علوم علمی و معنوی فرضیات هست اما فرضیاتی که به باز شدن بینجامد اصطلاحن گویند مثال در زمین زیست هست خب این چیزی هست دید ما همه میبیند انسانها حیوانات طبیعت آب و خورشید و ماه و شب و روز را.پس فرضیات اینکه قابل زیست در جایی دیگر هست و اینها فرضیه میشود اما وقتی کشف شد فرضیه میشود باز شدن در.اما امروزه اگر ما سیارات دیگر را عکسش را میبینیم این علم بشری هست.ثبت آن در گذشتگان حتی در زمانهایی که عکاسی و مدرنیته مثل امروز نبوده شاید سنگ دیواره ها کتیبه های باستانی و دیوار نگاره ها کهن اینها مثال عکاسی امروز عمل میکرده.منتها عکاسی علم و پیشرفت امروزی حفظ آن و گستره پیشرفت علم و تکنولوژی و اینها همه برای بشریت جالب اما استفاده آن مهم هست.جهان معنوی یا جهان ورای دید که برای آن بهشت و جهنم طبقات و صعودی و پلکانی پایین و بالا رونده در نظر میگیرند که هر چه به زمین این طبقه نزدیک شود هبوط انگیز سقوط انگیزتر هست و هر چه پلکان بالا صعود انگیزو مرتبه عالیتر.افرادی هستند شاید زیاد هم باشند اصلان کم و زیاد آن به تنوع نظریات آنهاست و تفاوت ها در نظریات مثال همین زندگی را مد نظر میگیرند و میگویند ما وقتی زنده ایم و وقتی بمیریم تمام میشود فرصت تمام و همین هست و دیگر جایی نیست و نه روحی هست نه دیگر زندگی جدیدی. و نه دیگر هیچ تمام میشود.افرادی میگویند ما خواب میرویم دوباره بیدار میشویم.افرادی میگویند ما بعد اینجا به جایی انتقال پیدا میکنیم.حال تونلی به سمت روشنایی یا تاریکی. حفره نوری در بین زمین تا آسمان بالارونده.و عده ای هم روح همین جا سرگردان در زمین هست.و نظریات مختلف.بهشت جهنم هم زمین هست.و بهشت جهنم آسمانی نیست. باز بعضی افراد تسلسلی و تناسخی و فکر های گوناگون که اگر بد باشیم پست میشویم حیوان مثال یا نوعی موجود زنده یا تناسخ تولد شخصی دیگر نه قبل ان اصلان کسی دیگرو خیلی نظریات در بین آدمها رواج دارد اما این جواب نیست فرضیه هست.جواب باز شدن فرضیه هست.اما باز شدن ها همیشه در زمین نیست گاهی انسانی که اندیشه کند تفکر کند در زمین و آسمان متوجه میشود که چه زیبا همه چیز باز میشود.اما باز هم باید متوجه شوند انسانها که این خلقت منظم و دقیق را پادشاهی عظیم در زنجیره ای عظیم میچرخاند که ملک زمین یکی هست و چه بعد جهان معنوی آن بستر گسترده و بعد علم جهان منظومه و کهکشانو سیاراتو خیلی اسرار بسیار زیاد هستی جهان که انسانها به سمت روند شکوفایی درهای بسته و باز شدن آن در کوبیدن جستن یافتن میروند.

عکاس-حسام الدین شفیعیان - حسام الدین شفیعیان